فقر در جامعه امروزه به سوژه کانونی بسیاری از مباحث علمی تبدیل شده است. در صورت تایید این گزاره، اکنون این پرسش شکل میگیرد که پیامدها و چالشهای فقر چه میتواند باشد.
به گزارش
عطنا، دور دوم گفتوگوهای آزاد علامه به همت خانۀ آزاد اندیشی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، سهشنبه، ۱۸ آذر به صورت مجازی در صفحۀ نیمکت علامه برگزار شد. در این برنامه حسین راغفر، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا (
لینک) با محمدرضا رحمتخواه، دبیر نشست دربارۀ موضوع فقرزدایی و قانون اساسی ایران به گفتوگو نشست که مشروح آن در پی میآید:
فقر زدایی و قانون اساسی ایران
محمدرضا رحمتخواه: میخواهم در مقام نخستین پرسش از شما بپرسم که آیا به نظر شما، جامعه امروز ما جامعه فقیری است؟
حسین راغفر: اگر با ظرفیتهایی که جامعه امروزی ما دارد، به مسئله فقر نگاه کنیم و از سویی جمعیت قابل توجهی که در اثر سیاستهای اقتصادی ۱۶سال گذشته آسیب دیدهاند، بله متاسفانه جامعه ما دچار فقر جدی است که اغلب ناشی از سیاستگذاری در زمنیه فقر است.
سیاستها و نظام اجتماعی در همه جوامع یک پدیده طبیعی نیست و علت آن هم به محدودیتها و کمبودهای منابع طبیعی مربوط نمیشود. ما میبینیم در کشوری همانند ژاپن که به لحاظ منابع طبیعی یکی از فقیرترین کشورهاست، بهدلیل سیاستهای بخش عمومی یکی از ثروتمندترین کشورهاست.
بنابراین نقش سیاستهای بخش عمومی در شکلگیری فقر، تعیین کننده است، برای همین به عنوان محصول نظام اجتماعی، تصویر میشود. بهخصوص اگر نگاه ساختاری به مسئله سیاستهای اقتصادی، اجتماعی داشته باشیم، قطعاً این تعریف، میتواند درست باشد.
جامعه ما به خصوص در این سه دهه گذشته شدیداً متأثر از این سیاستهای اقتصادی است و به شکل توزیع نابرابر منابع و فرصتها به نفع گروهای خاص و به زیان بخش اکثریت جمعیت به ویژه طبقات محروم عمل کرده است.
فقر و بی عدالتی افسار گسیخته
رحمتخواه: شما میگویید این فقری که امروز با ما دست به گریبان است، بخش عمدهای از آن حاصل یک بیعدالتی اجتماعی است. از آنجا که بیعدالتی اجتماعی یک مفهوم مهم و کلیدی در نظام فکری و سیاسی ما است. چرا و چگونه این بیعدالتی افسارگسیخته در جامعه ما بازتولید یا فربه میشود؟
راغفر: بخشی از مشکلات اقتصادی ما ریشههای تاریخی دارند؛ به طوریکه انقلاب سال 57 هم نتوانست این مسیر تاریخی را تغییر دهد و فقط در یکی دو سال اول بعد از انقلاب، ما شاهد یک توقفی در این روند هستیم. این مسائل به تدریج خودشان را احیا کردند و آن سلطه سرمایههای تجاری و مالی بر اقتصاد ایران است که ریشه تاریخی دارد. یا به عبارت بهتر باید گفت که سلطه یا اراده و منویات صاحبان سرمایههای تجاری و مالی بر نظام تصمیمگیری است.
در محافل تصمیمگیری در ایران این صدای صاحبان سرمایه (به خصوص سرمایههای تجاری و مالی)، نه صدای بقیه اقشار جامعه (از جمله تولید کنندگان و مردم) است که شنیده میشود.
فقر و نظام فکری سیاسی ما
رحمتخواه: مگر اینگونه نیست که از نظام سیاسی و فکری ما یک سامان فکری سیاسی ضد سرمایهداری و غیر سرمایهدارانه تولید میشود؟
راغفر: نه اینگونه نیست. این بخشی از ترفندهای سرمایهداری در ایران است که تلاش میکند اینگونه نشان دهد و نوعی مظلوم نمایی کند. نکته مهم این است که سرمایههای صنعتی در ایران جایگاه درستی ندارد و فقر سرمایههای مالی و تجاری است. عمدهترین منابع کسب درآمد در ایران، معامله روی زمین به عنوان یکی از اصلیترین محورهای کسب درآمد است.
به طور مثال، روی زمین و سوداگری در مسکن و ساخت ویلاها و منازل لوکس واردات، به خصوص واردات کالاهای مصرفی و بخش قابل توجهی از اینها، هم کالاهای مصرفی لوکس است؛ سودهای حاصل از سفته بازی و سوداگری در همین اقلام است.
در سالهای اخیر به خصوص بعد از جنگ، نقش بازی با پول ملی در قالب تغییرات قیمت ارز و خرید و فروش سکه به عنوان یک فعالیت سفتهبازانه بَرجسته و پُررنگ شده است.
در بخشهای صنعتی هم نه از طریق نوآوری و بهبود بهرهوری و ارتقای کارآیی، بلکه از روی زدوبند، انواع مختلف امتیازها همچون رانت انرژی، سودهای بزرگ را برای گروههای خاص به ارمغان آوردهاند.
خصوصیسازیها که عملا اختصاصیسازی منابع عمومی بود که بعد از جنگ در کشور اتفاق افتاد، بر کشور تحمیل شد و زمینههای وسیعی را در توزیع ناعادلانه و نابرابری در بیشتر جامعه رقم زد. بنابراین اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد، این بود که این مناسبات بازتولید شدند.
بازتولید فقر در جامعه ایرانی
رحمت خواه: بازتولید مناسبات چه تاثیری در بدنه اجتماعی ایجاد کرده است؟
راغفر: کارآفرینی در بخش تولید همواره یک فعالیت پُرریسک ، پُر زحمت و پُردردسر بوده است و بخش قبل توجهی از این ریسکها را هم خود نظام تصمیمگیری در کشور تحمیل کرده و میکند. این درحالی است که در بخشهایی در اقتصاد ایران، تولیدات قابل توجهی به لحاظ کیفی داریم. مثلاً توربینهای تولید برق در کشور ساخته میشود که در استانداردهای بالای جهانی قابل رقابت هستند.
متاسفانه به دلیل فسادی که در سیستم مناسبات اقتصادی شکل میگیرد، سبب میشود، افراد دلسوز در صنایع که از آنها به عنوان کارآفرینان صنعتی میتوان نام میببریم، به حاشیه میروند و فعالیتها به سمت سفتهبازی و سوداگری روانه میشود. در نظام بانکی هم توزیع اعتبارات در همان مسیر سوداگری قرار میگیرد.
فقر و فعالیتهای سوداگرانه
علت اصلی چنین مسئلهای این است که سودهای بزرگی در این حوزهها شکل میگیرد که امکان تحقق آن در حوزه صنعت نیست، مگر اینکه دولتها با سیاستهایی، بتوانند این وضع را تغییر دهند؛ به طور مثال، دولتها با سیاستهای مالی میتواند روند سفتهبازی را کنترل کنند.
حالا با ریسکهای متعدد در حوزه صنعت و فشار تحریمها که از سال 1358 بر اقتصاد ایران سایه افکند، دسترسی صنعت به فناوری و تکنولوژی، به شدت آسیب دید. همچنین به دلایل متعدد از جمله نظام ناکارآمد دستمزدها در ایران، شاهد خروج سرمایه انسانی از کشور هستیم.
همه این موارد باعث شده فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازی رونق یابد؛ به طور مثال افراد به بهانه واردات کالاهای لوکس مثل خودرو از بانکها وام میگیرند و بانکها هم به دلیل اطمینان از بازپرداخت وامها، سرعت به آنها وام میدهند. در این فرآیند هم افراد سود مناسبی بدست میآورند و هم اینکه بانکها سود معقول و بدون دردسری را دریافت میکنند.
در واقع بانکها به دلیل همین سودهای بادآورده در بازارهای ارز، زمین و سکه بیشتر تمایل به سرمایهگذاری دارند. این را هم فراوش نکنیم که بسیاری از این فعالیتها مشمول مالیات نمیشوند و این یکی از پرچالشترین مسئلهها در اقتصاد ایران است.
چرخه بازتولید فقر در ایران
رحمتخواه: از دید شما این چرخه تا کی بازتولید میشود؟
راغفر: البته این موضوع به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشورها بستگی دارد؛ یعنی در جوامع مختلف، این پرسش پیشرو قرار میگیرد که این نارضایتیها چه وقت به مرحله انفجار میرسد؟
بعضی جوامع ممکن است نابرابریها را تحمل کنند؛ همانطور که در کشورهای آمریکای لاتین این نابرابریها به شدت زیاد است و البته ضریب تحمل در آن جوامع بالاست. در آن جوامع بسیاری از مردم تنفروشی میکنند، وارد چرخههای سوداگرانه در شبکههای غیرقانونی و زیرزمینی مخوف همچون مواد مخدر یا قاچاق انسان میشوند. تحمل در این جوامع هم بالاست.
در کشوری همانند هندوستان که جمعیتها بالاست، توزیع نابرابریها بسیار بالاست اما فرهنگ مسلط در آن جوامع نقش مهمی دارد و به کنترل قربانیان میپردازد.
فقر در جامعه ما
جامعه ایران اما جامعهای است که همسو با باورهای عمومی و دینی مردم، آگاهیهای اجتماعی مانع از این میشود که انفجار اجتماعی صورت گیرد. البته هیچ رفتاری قابل پیشبینی نیست و نمیتوان قاطعانه آینده را پیشبینی کرد.
آنچه مسلم است اینکه در جامعه ایران طغیانها را شاهد هستیم، اما این طغیانها با همدیگر فرق میکنند؛ اینکه عدهای دچار اعتیاد میشوند، خودش یک نوع طغیان جنبش علیه وضع موجود است. در این جامعه انواع خشونتها و انواع جرم و جرایم همچون خفتگیری، سرقت اتفاق میافتد که همه به نوعی طغیان نسبت به وضعیت کنونی هستند.
شکلی از طغیان به شیوه پرخاشگریهای گسترده هم این است که مردم به کف خیابانها بیآیند و احتمالاً تخریب اموال عمومی صورت میگیرد. معضل پیشروی هم این است که بخش قابل توجهی از نیروها در نظام تصمیمگیری ما، واکنش منطقی به این رویدادها و اتفاقات نشان نمیدهند.
واکنش ها به فقر در ایران
رحمتخواه: پدیدههایی همانند خودکشی یا واکنشها نسبت به فقر همانند اتفاقات آبان سال 98 را چگونه ارزیابی میکنید؟
راغفر: اعتراضات آبان تنها به خاطر افزایش قیمت بنزین نبود، بنزین بهانه بود، این در واقع انباشت نارضایتیهایی است که در سه دهه گذشته متاثر از سیاستهای بخش عمومی در تمام دولتهای بعد از جنگ اتفاق افتاده است. در سوی دیگر هم، سیاستگذار و تصمیمساز توان مقابله با بحرانهای اقتصادی همچون رکود تورمی شدید در این سالها یا آسیبهای اجتماعی همانند کارتن خوابها یا معتادان را ندارد.
مطالعات ما نشان میدهد در سه دهه گذشته همسو و متاثر از شوکهای ارزی، آسیبهای اجتماعی هم شدت گرفته است؛ به طوریکه رشد اعتیاد، خودکشی، کودکان کار و زنان خیابانی پدیدههایی هستند که بالافاصله بعد از افزایش قیمت ارز و افزایش قیمت حاملهای انرژی، شدت گرفته است. سیاستگذاران و تصمیمسازان هم به دلیل اینکه گرفتار مناسبات داخلی خودشان هستند به این پیامدها و پیامها بیتوجه هستند و واکنشهای منطقی ندارند.
مفهوم فقر و فروپاشی اجتماعی
رحمتخواه: آیا مفهوم فروپاشی اجتماعی برای شرایط کنونی، اطلاق درستی است؟
راغفر: به نظر من، فروپاشی اجتماعی چند سالی است که اتفاق افتاده، الان ما نگران پیامدهای آن روی حوزههای سیاسی و امنیت اجتماعی هستیم. نزدیک سه دهه است که ما شاهد رشد آسیبها در سطح وسیع جامعه هستیم که نشانههای فروپاشی اجتماعی است.
کارکرد عدالت اجتماعی در دوران فقر
رحمتخواه: عدالت اجتماعی در شرایط کنونی چه کارکردی دارد؟
راغفر: هر موقع که شکاف توزیع فرصتها و توزیع درآمد و ثروت بیشتر شود، مطالبه عدالت اجتماعی هم بیشتر میشود. اگر چه نمیتوانیم براساس یک نظریه منسجم و واحد به تحقق عدالت اجتماعی نزدیک شویم اما میتوانیم اجماع گستردهای میان مسئولان و محققان شکل دهیم و آن مقابله با اشکال آشکار و عریان بیعدالتی است که ما راجع به اصول عدالت در جامعه نمیتوانیم تفاهم کنیم و آگاهی بوجود آوریم.
یکی از چالشهایی که با نظام تصمیمگیری در عرصه اقتصاد مواجهیم، سیاستهای اشتباه دولتهاست که البته خودشان مسبب اصلی شکلگیری این نابسامانیها هستند. دولتها هر بار برای تامین کسری بودجه، خودشان دست در جیب مردم و مردم را فقیرتر میکنند.
تقویت و رونق فعالیتهای سوداگرانه به جای فعالیتهای تولیدی در تشدید نابسامانیها موثرند. در این رهگذر متاسفانه اراده سیاسی هم وجود ندارد و شاهد هستیم در بخشی از بدنه تصمیمساز خود در تداوم چنین وضعی نفع میبرد.
پتانسیل جامعه برای مقابله با فقر
رحمتخواه: جامعه ما برای مقابله با این وضعیت از چه ظرفیتی برخوردار است؟
راغفر: ما ظرفیتهای خیلی خوبی در کشورمان داریم و اینها همان نقاط امید در بین جمعیت ماست. شما کمتر میبینید مردم در کشورهای صنعتی بهم کمک کنند.
مشارکت گروههای مردم و مشارکت آنها در حل مشکلات و مسائل مشترک، عملاً راه به جایی نمیبرد و صرفاً نمیشود به امید دولتها نشست، بلکه باید امکاناتی فراهم کرد که مردم بتوانند خودشان مشارکت کنند.
در آنجا سیستم مسئول ارایه خدمات است اما در جوامع ما اقدامهای اجتماعی گسترده و کارآمدی وجود ندارد. متاسفانه با دخالتهای سیاستگذار و ضعف و توان بدنه جامعه، این ظرفیتها محدود شده است. در اینجا منظورم نه صرفاً خیرین، بلکه سازمانهای مردم نهاد است که فعالیتهای گستردهای دارند.
توجه به گروهها برای مقابله با فقر
رحمتخواه: از دید شما کدام گروهها مشخصاً در جامعه ما از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آسیبپذیری بیشتری دارند و توجه سیاستگذار به آنها باید بیشتر شود؟
راغفر: طبقات محروم همچون کارگران بسیار آسیبپذیرند. در مقابل بحرانهای که شکل میگیرند، طبقات محروم بسیار آسیبپذیرند. عملاً فقر در خانواده طبقات محروم بازتولید و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
خانوادههای فقیر پول ندارند روی بچههایشان سرمایهگذاری کنند، و بچه آموزش خوب نمیبیند یا اصلاً آموزش نمیبیند و بعد که بزرگ میشود، او هم قادر به یافتن شغل خوب نمیشود.
با ازدواج هم، فرزندان خانواده فقیر خواهند ماند و به همین ترتیب چرخه خودش را بازسازی میکند. اقشار پایین دست جامعه و طبقات متوسط به پایین، بیشترین آسیب را متاثر از تحریمهای خودساخته داخلی و خارجی میپذیرند. همه این اتفاقات محصول سیاستها و سیاستگذاریها در حوزه فقر است.
جامعه ما به لحاظ ظرفیتها و منابع (منابع طبیعی، سرمایههای انسانی، شرایط جغرافیایی) واقعا ثروتمند است اما برای حل این مشکلات، ما ناگزیر هستیم در این زمینه اصلاحات اساسی انجام دهیم.
سیاستهای اقتصادی باید جهتگیریهایش در راستای منافع مردم باشد و نه منافع طبقات مسلط. به اسم کارآفرینی به دوستان ، رفقا و خویشاوندان فرصت سوداگری و انحصار میدهیم. سودها به جیب گروههای خاص سرازیر میشود. همین گروهها از پراخت مالیات معاف میشوند و حتی بسیاری از آنها پاداش میگیرند.
بنابراین اصلاح نظام توزیع، نظام یارانه، نظام بانکی و نظام مالیاتی به دلیل خاستگاه تاریخی آن در اقتصاد ما، راهکار اساسی برای خروج از عملیات سوداگرانه و سفتهبازانه هستیم. در این میان تقویت سرمایه اجتماعی و جلوگیری از فرسایش آن در شرایط تحریمی با اصلاح نظام مالیاتی، نظام بانکی و مبارزه قاطع با فساد حیاتی است.
خبرنگار:
دنیز دزفولی